مستی او مایهٔ هشیاریش


خفته همه خلق ز بیداریش

کردی بزرگی به حق کهتران


داد سبک جامه به قیمت گران

این همه بیداری ما خفتن ست


کامدن ما ز پی رفتن ست

از پی نامی که مبادش امید،


نامه سیه کردی و دیده سپید!